۱۳۸۹ اسفند ۱۱, چهارشنبه

کفتارها


هیچگاه مردم، از حقوق میر حسین موسوی و آخوند مهدی کروبی دفاع نکرده و نخواهند کرد. این روزها حرفهای قشنگ ِ حقوقی، که مشخص نیست به چه کسانی وابسته هستند، صفحات ِ سایتها و فیس بوک را در دفاع از ایندو مزدور اشغال کرده، متاسفانه بعضی از دوستان ِ مردم ِ ایران نیز در دام ِ آنها افتاده و چنین نظراتی را ترویج میکنند. عده ای مقایسه کرده ا ند که ایندو مزدور مانند انسانهائی هستند که در سالهای شصت زندانی و اعدام شده اند و باید از آنها دفاع کرد. باید گفت که فرقی بنیادی بین زندانیان ِ سالهای شصت و ایندو مزدور وجود دارد، که آنها بیگناه و پاک بودند اما ایندو جنایتکار و مزدور هستند. بنابرین هیچگونه مقایسه ای نمیتوان انجام داد. چنین مقایسه ای یعنی خدشه دار کردن ِ احساس ِ انسانهای بی گناه و توهین ِ آشکار به حقوق بشر. اصلا جمله ای تحت عنوان ِ اینکه: « از حقوق آنها دفاع میکنیم» بسیار مشکوک و جمله ای پر از بی عدالتی میباشد. میتوان گفت: آنها را باید در دادگاهی عادل برای رسیدگی به جنایاتشان علیه بشریت محاکمه کرد اما نه از آنها دفاع کرد. دادگاههای عادلی که از حقوق ِ ملت ِ ایران دفاع کنند. نباید اینقدر خام بود و به دفاع از آنها پرداخت. میتوان بدفاع از افرادی که اشتباه و گاه خیانتی کرده اند نیز پرداخت در صورتیکه دستشان بخون ملت آغشته نشده باشد. ایندو فرد بحدی جانی و کثیف هستند که فقط باید با دستهائی کثیف تر از دستهای خودشان به سزای اعمال جنایتکارانشان برسند: یعنی با دستهای ولی فقیه. باید دلیلی برای دفاع وجود داشته باشد و به زعم ِ اینکه در محاصره و یا در زندان (شاید) باشند، دلیلی برای دفاع نیست. مردم ایران بسیار با شرفتر و صبور تر از آن هستند که دستهای خودشان را کثیف کنند. این افراد سیاسی نیستند همانند سیاسیون سالهای شصت، بلکه جانیان ِ سیاسی هستند. لا اقل اگر یک اصل، از سه اصل ِ پایه ای رژیم را نیز محکوم کنند بسیار خوشایند است: یا امام ِ درنده اشان خمینی را رد کننده یا ولی فقیه اشان و یا جمهوری اسلامیشان را. ایندو نفر سفت وسخت بر این سه اصل، محکم چسبیده و پایفشاری میکنند بنابرین هیچ نقطه اشتراکی با احساس ِ ملت ایران ندارند و در نتیجه زندانی سیاسی نیستند. بی احساس بودن آنها نسبت بمردم، دقیقا همانند خمینی دجال است که در موقع ِ بازگشت به ایران گفته بود: هیچ احساسی ندارد و چنین احساسی را دقیقا بنمایش گذاشت و اجرا کرد. اما از آنجائیکه نباید حق ِ فردی پایمال شود باید یقین داشت که فرقی اساسی بین خمینی و ایندو مزدور، در روز رسیدنش به قدرت وجود داشته است: که خمینی تا روز غصب ِ حکومت، آدمی را نکشته و قتلی را امضاء نکرده بود در صورتیکه زوجِ موسوی- کروبی از پیکر انسانهای بی گناه کوه ساختند. حتی به بهانۀ ایجاد ِ شکاف در رژیم نیز، نمیتوان از آنها دفاع کرد زیرا، آنها وقتی نمایان شدند که شکافی عمیق پیکر ِ رژیم را در بر گرفته بود و می بایستی تا سقوط رژیم ادامه پیدا میکرد اگر آنها از راه نمیرسیدند، این تبهکاران باعث ِ تاخیر ِ سقوط شدند، تا شاید بتوانند دزدی را از سمت و سوی دیگر شروع کنند. این رژیم آنقدر بی شرف تشریف دارد که وقتی یکی از آنها میرود، ارث ِ آخوندیشان را برای دیگری میگذارد و هنوز خامنه ای نرفته کروبی را میاورند. مردم نباید در فکر این افراد باشند بدلیل اینکه سران ِ کشورهای جهان به اندازۀ کافی برای آنها بیانیه صادر خواهند کرد، انرژی مردم حتی اگر به اندازه یک پیام و یا یک سطر باشد باید فقط صرف ِ مقاومت مردمی، زندانیان سیاسی مردمی و جوانان به خاک افتاده باشد. انرژیها یا باید صرف ِ پیشرفت ِ مقاومت شود و یا ساقط کردن ولی فقیه، راه سومی وجود ندارد و نباید چنین راهی را بوجود آورند. ایران، سرزمین قاتلان نیست. موسوی و کروبی جنایتکار فقط برای کسانی سیاسی هستند که لاجوردی و مخملباف را نیز سیاسی بدانند. باید کوشش و سعی کرد تا سایتها، صفحات ِ فیس بوک و افکار ِ مردم آلوده نشود. لقمه را در دهان کفتارها نباید گذاشت. بنابرین برای آلودن نشدن، باید تمامی نیروها حول شعار ِ مردمی «مرگ بر اصل ولی فقیه» و یا حول مردمی شکل بگیرد که خمینی، ولی فقیه و جمهوری اسلامی را نفرین میکنند.

جمشید آشوغ 02.03.2011

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر