۱۳۹۰ آذر ۸, سه‌شنبه

تحقیر یا جشنِ مقاومت


باز محرم از راه رسید. برای هزار و چهارصدمین بار، یا کمی کمتر و یا کمی بیشتر. هیچ روشنفکر و هنرمندی به چنین موضوعی که بطور اسفناک سرزمین ما را طی کرده، درو میکند و از ریشه میسوزاند، نیندیشید. بیش از هزار و چهار صد بار ریشه سوزاند. حتی شاهان، جزء اولین نفراتی بودند که صندلی سلطنتی اشان را، در وسطِ صحن ِ عزا میگذاشتند. آری عزا. بلی عزا. کاسه های نذری و شله زرد، تحقیر ملت و حسین. آه چه دردِ جانکاهی برای انسان. سیاهی و نکبت. عزا کلمه ای زشتی که هیچ مادری، برای فرزندش که در مبارزه جانش را فدا کرده، آنرا بزبان نمیاورد و انجام نمیدهد. آیا نمی بینیم که مادران غیور ایران برای فرزندان رشیدشان، که تسلیم ولایت فقیه نمیشوند و به خاک میفتند، جشن میگیرند؟ آری در روز عاشورا فقط جشن باید گرفت که خواستۀ حسین بوده است برای آزادی. برای احترام به حسین و رهائی از ظلم، باید سینه زنی و عزا، که بزرگترین تباهی را بر شانه های او و مردم سوار میکند، را زدود باید بتوان اراده اش را رها و آزاد کرد. حسین را ارج نهاده زیرا که شایسته است. و نه تحقیر. حسین نمادی است بر علیه تحقیرِ انسانها. باید حسینِ عزا، که نماینده ولایت فقیه است با حسینِ مردمی که نمادِ جشن و شادی میباشد را عوض کرد. مناطقی که درونشان عزا رشد میکند را نمیتوان کشور نام گذاشت زیرا که کشور معنی مشخصی دارد مانند جنگل که معنی، تفکر و احساسی مشخص دارد. مناطقِ صاحب عزا را میتوان سرزمین نام گذاشت. سرزمین، یعنی محیطی بدون تفکر. باران میاید. برف میاید. طوفان میاید. و سپس قحطی میاید. باید انتخاب کرد: یا تحقیر حسین را و یا جشنی برای مقاومتش که تا به امروز ادامه دارد.

محرم است

و انسان شاد

و انسان سرفراز.

روز آزادی،

آزادی حسین.

او که تسلیم نشد

برای هر روز

برای هر سرزمینی

حتی بدون دین.

زیرا که خودش

چنین آوازی سر داد.

همانا که امروز باید

آوازش را،

سرودش را خواند.

رقصِ شادی،

جشن و پایکوبی

برای این روز.

زیرا که شایسته

زیباترین گلهاست.

جمشید آشوغ 29.11.2011