۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

کِرِه وات ِ ولی فقیه


تا بحال ولایت فقیه هر عملی که انجام داده، فقط مضحک بودن و ضعفش را عریانتر ساخته است. از روزی که بر اریکۀ قدرت سوار شد و میتوانست در آسایش بزندگی ادامه دهد در جهنمی «خود ساخته» فرو رفت و امروز نیز مردم همراه با مقاومتی سازمانیافته برایش جهنمی ساخته اند که آتشش را همانند زهرهای پیشین در حلقومش میریزند.

مضحکترین عمل، «کِرِه وات» یا کراوات میباشد که آنرا با شکلی جدید به ثبت جموریشان رسانده اند. اما باید یادآورشد که رژیم از ابتدا با شکل و فرم کراوات مخالف نبوده تا که امروز توانسته باشد شکل ِ جدیدی از آن را ارائه دهد و برسمیت بشناسد. ولی فقیه از ابتدا، یعنی در زیربنای فلسفه اش، با «اسم ِ کراوات» مخالفت داشته و مخالف بوده است و نه با شکل ِ آن. قبول و ثبت کردن شکل جدیدی از کراوات با پسوندی اسلامی مورد بر رسی نیست، آن بخشی که مورد بررسی و تعمق باید قرار گیرد انتخاب و حضور کلمۀ کِرِه وات (کراوات) در فرهنگ ِ لغت و ثبتش در جمهوری ولایت میباشد که معنائی جز«فروپاشی» نمیدهد. کلمۀ «کراوات» است که ساختار ِ قدرت را در هم میریزد و از ضعف ِ عمیق و فروپاشی فلسفۀ درونی ولایت حرف بمیان میاورد. جام ِ زهری که از سوی کراوات به حلقوم ولی فقیه ریخته میشود بسیار عمیق تر از جام ِ زهریست که جنگ به حلقوم پدر خواندۀ رژیم یعنی خمینی ریخته بود. کراوات زخمی است عمیق و بدون درمان. زهر ِ «جنگ» جرعه ای بود که توانست خمینی، غول ِ ولایت فقیه که به هر دمش اژدهائی بسته بود، را از پا در آورد و به زمین بکوبد. در مقایسه باید اذعان داشت که خامنه ای در برابر خمینی همچون ارزنی است و به همان میزان نیز جنگ در مقابل کراوات، از لحاظ معنوی و فلسفی، ارزنی بیش نمیباشد. بزبان دیگر باید گفت که حضور ِ کراوات در فلسفۀ ولی فقیه بهمان اندازه قدرت ِ تخریب ِ رژیم را دارد که خمینی در ولایت، قدرت ِ ترمیم را داشت. جنگ در دست خمینی فقط وسیله ای بود تا رژیمش را تثبیت کند، ولی «نفی کراوات» از سوی ولایت از ابتدا، بخش ِ لاینفک تئوری ولی فقیه بود. بنابرین ثبت ِ کراوات یعنی نفی زیر بنای فلسفی و ایدئولوژیکی و دقیقا بهمین دلیل است که با آمدن کراوات(چند روز زودتر و یا چند روز دیرتر)، رژیم ِ ولی فقیه ساختار اصلی خویش را رها کرده و به نظامیگری مطلق، تحت فرماندهی سپاه پاسداران به پیش میرود. با حضور کراوات قدرت نیز جابجا شده و بدست سپاه افتاده است. کراوات چه به بازار برسد و چه نرسد، باید آنرا بعنوان یک مدال ِ پیروزی در جنگی مهیب بشمار آورد و بر سینه مردم تجسم شود. هر کراوات ساخته شده در جمهوری اسلامی یعنی یک نمرۀ پیروزی برای مردم و تعداد کراواتهای ساخته شده یعنی حاصل جمع ِ «بازنده بودن ِ » ولی فقیه. در ساختار و ستون اصلی ولایت، درز و شکافی عمیق پیدا شده است که با هیچ آیه،عبا و عمامه ای بسته نمیشود، تنها راه وصله زدن به چنین شکافی البته برای مدت ِ بسیار کوتاهی، فقط بوسیله نظامیان لباس شخصی، پاسدار و بسیجی امکانپذیر میباشد که هیچ اثر ِ درمانی نیزنخواهد داشت. وقتی که تئوری ولایت از بین برود، هیچ مکانیزمی که وابسته به آن باشد حتی لحظه ای بر جای نخواهد ماند، دقیقا مانند تئوری «شاه»، وقتیکه در جامعه از بین رفت تمامی سربازان، تانکها و فانتومها در مقابل ارادۀ مردم به ورقه های آهنی بی خاصیت تبدیل شدند. کراوات از فروپاشی توازن ِ قدرت حرف میزند، کافیست به تمامی مناسبات و روابط بین خامنه ای، احمد نژاد، رفسنجانی و دیگران نظری انداخت تا متوجه شد که خامنه ای دیگر پشیزی ارزش ندارد زیرا که تئوری و فلسفۀ ولی فقیه که او را حفاظت میکرد از بین رفته است. خامنه ای سر سپرده به ولایت بود و نه برعکس ، و دقیقا بهمین دلیل است که او هرگز نمیتواند ولایت را نجات دهد اما ولایت همیشه توانسته بود آنها را نجات دهد. با درک ِ کامل از «میکرو کلمه» یا «نانو کلمه» ( سعی میشود هر چه زودتر تاثیر ش در تفکر را آماده کرده تا بر روی بلوگ قرار گیرد) و قرار دادنش در بافت ِ فکری ولی فقیه در رویاروئی با مردم، فقط یک نتیجۀ حاصل میشود: شکست ِ محتوم ِ ولایت فقیه در سال میلادی گذشته. شکستهای خامنه ای در دیدارهایش از قم و در دیگر مناسبات ِ قدرت، حاکی از شکستی سخت میباشد. سال میلادی گذشته برای مردم و مقاومت بسیار با شکوه بود، سالی با شکستهای پی در پی ِ ولی فقیه و کشیده شدن خط بطلان بر تئوری ولایت. در چنین جوی پیروزمندانه، بار دیگر رزمنده ای بنام مهدی فتحی شهیدی از شهر اشرف در گوشه و کنار ِ این جهان ِ پهناور خونش را فدای آزادی ایران کرد، اما طولی نکشید که ورق پاره های رژیم و سایتهای دست نشانده اش اراده و استقامت فرزندان این مرز و بوم را نوعی «کله شقی » عنوان کردند. چه کلمه زشتی است: کله شقی. مخصوصا وقتیکه در مبارزه ای بی امان و در قبال مردمی بخون کشیده شده و در زنجیر استفاده شود. چقدر زشت است این کلمه. جایگزینی کلمه ای همچون «استقامت» با «کله شقی» فقط بیانگر ِ نظرات ِ مشترک ِ سایتهای مزبور با ولایت میباشد و متاسفانه هموار کردن راه شان برای ورود به دهان رژیم. همانطور که رژیم عده ای مزدور را تحت عنوان خانواده اشرفی به دروازه این شهر میفرستد، این سایتها نیز قصد دارند بعد از نوشتن چنین کلماتی شرم آور، نزدیکیشان با ولی فقیه را با عناوینی همچون «سرنگون طلب» بپوشانند. اما هر پژواک و هر دیدگاهی از هر دریچه ای که گفته شوند نمیتوانند احساسات نهفته شده در بیاناتشان را مخفی کنند. اگر افرادی که اطراف دروازه اشرف جمع میشوند مزدور نباشند این سایتها نیز مزدور نیستند. از اسپارتاکوس تا جزنی، از مسیح تا حنیف از چه گوارا تا گلسرخی، همگی آنها در یک «نقطۀ» مشخص یا باید از مواضع خود دست میکشیدند و به عقب باز میگشتند و یا به جلو حرکت میکردند. مگر میتوان در مورد گلسرخی از کلمه زشت و زنندۀ کله شقی استفاده کرد؟ آه! چقدر زشت است استفاده از این کلمه برای فرزندان این سرزمین. اگر جزنی و دیگران به عقب میرفتند باید سایتی (نسبت به زمانه خودشان) میساختند و به حرافی میپرداختند اما اگر به جلو میرفتند، که رفتند، یعنی که توانسته اند «نقطۀ» تکاملی بشریت برای نیل به آزادی، عدالت و مساوات را به اندازۀ همان «نقطه» جابجا کرده و به جلو حرکت دهند و با قرار دادن ِ همین نقطه ها در کنار یکدیگر باعث ِ ساختن ِ «خط» شده اند: خطی بسوی آزادی، عدالت و مساوات. هیچ خطی بوجود نمیاید اگر نوک ِ مداد اولین نقطه را بر روی «صفحۀ» کاغذ نگذارد. به یقین میتوان گفت که اصلا خط وجود ندارد اگر «نقطه»، حضور ِ خودش را نمایان نکند. بنابرین باید نقطه هائی بر روی «صفحۀ» تکاملی بشر حک شوند تا خطوط ِ ترسیم شده بسوی آزادی، از وصل شدن آنها بوجود آید که در ضمیر ِ مبارزاتی یک ملت(بشر) ترسیم میشوند. خون شهید مهدی فتحی، نقطه ای بسوی این تکامل ِ مبارزاتی بود که به «خط ِ» استقامت در مبارزه افزوده شد و «نقطه ای » از تکامل ِ مبارزاتی است که به آن «استقامت» گویند و نه کلمه زشتی همچون کله شقی. بنابر همین استقامتهاست که باید به درون بیت ولی فقیه نظری افکند و زهر ِ جنگ، زهر ِ کراوات و کلماتی همچون کله شقی که از این سو و آنسوی جهان به کمکش میشتابند را با حضور گستردۀ بسیجی - پاسدارها جمعبندی کرد تا بتوان به «قدرت ِ خط ِ سرنگونی» پی برد و بمردم مژده داد. اما چگونه میخواهند عمامه را با کراوات گره بزنند تا گردن ِ ولی فقیه ِ نیمه جان نجات یابد را هیچکس نمیداند، نه ولی فقیه و نه سایتهای دست نشانده اش. زیرا که مقاومت هر روز پر شکوهتر میشود.

جمشید آشوغ 14.01.2011

۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه


معنای لوح حنیف:
این لوح بر روی کره زمین( جهانی بودن) در بستری از سرخی به معنای مهر و محبت نهفته شده است. دربرگیرندۀ یک مثلث و یک صلیب میباشد که در مرکزشان حنیف بزرگ قرار دارد.
سه راس ِ مثلث که در قلب ِ کره زمین قرار دارند شامل:
1 - شیر و خورشید: شهامت و روشنائی
2 - اسب: نجابت
3 - گاو: ثروت، رفاه و آسایش
صلیب که بصورت افقی و عمودی بر روی کره زمین ترسیم شده است شامل:
4 - کوه: استقامت
5 - مردم: که از نوک ِ تیز ِ استقامت(کوه) رشد میکنند
6- تصویر حنیف بزرگ
7 - امواج دریا: خروش
8 - مردم: که از نوک ِ تیز ِ خروش(دریا) رشد میکنند
از پائین به بالا:
9 - نام حنیف
10 - کبوتر سفید و شاخه زیتون: صلح، که حنیف را به آغوش میکشند.
11 - ساعت: دقت، نظم، شفافیت و قانونمندی
12 - انسان: در راس قرار دارد. در کلمه انسان دو حرف ِ «ن» بشکل حلقۀ ازدواج زن و مرد میباشند که با یکدیگر، فقط در اتحاد ِعملشان میتوانند به جامعۀ بشریت خدمت کنند.

لوح حنیف
برای تقدیر از انسانها
بلوگ روشنائی خرسند است که، همزمان با تولد ِ عیسی مسیح پیام آور عشق به انسان، آزادی، عدالت و مساوات، توانست بعد از هشت ماه کوشش، لوح ِ تقدیری بنام «حنیف»، مبشر عشق، رهایی و اتحاد ِ انسان را آماده ساخته و تقدیم نماید. امید است تفکر ِ حنیف که راه به آیندۀ آزاد، عدالت و مساوات ِ انسان میبرد و بیانگر نفی کامل ِ واپسگرائی، خرافات و تحقیر انسان میباشد را الگو قرار داده تا در مسیر تکامل ِ انسان و جامعه، هیچ تفکر، آداب و رسومی نتواند تحت عناوین مذهب و ملی گرائی، انسان را تحقیر سازد.
مردم و مقاومت ایران هیچ زمانی همچون امروز، به اتحاد و همبستگی احتیاج نداشته اند و فقط ذوق و خلاقیت تمام اقشار میتوانند نجات بخش باشند. ترسیدن از ریسمان سیاه و سفید، که برای تمامی نیروها , میتواند امکانپذیر باشد، را باید کنار گذاشت تا با رشد ِ فکری و نیروئی بزرگ، به «همبستگی ملی» رسید و با اتحاد ِ عمل در شورای ملی مقاومت به پیروزی قطعی دست یافت. شورای ملی مقاومت و بخصوص رهبریت ذیصلاحش تعلق بمردم ایران دارند. آینده متعلق بمردم ایران است و فقط با تفکر، خلاقیت و ذوق ِ آزادانه، میتوان به آن دست یافت تا در خدمت انسان باشد. میتوان و باید در خدمت انسان بود. در خدمت آزادی، عدالت و مساوات. باید انرژیها را آزاد ساخت و همراه ِ تمامی اقشار با شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» با توان بیشتر و مداری بالاتر در شورای ملی مقاومت شرکت کرد.
- دین در خدمت انسان-.
شنبه چهارم دیماه 1389
25.12.2010
جمشید آشوغ