۱۳۹۱ مهر ۲۳, یکشنبه

ولی فقیه - ولی عهد







قسمت اول
کی بود؟ چرا؟ تو؟ او؟ نه. پس. اتل متل توتوله... حسنک کجائی دیر وقت بود... عمو عمو زنجیر باف... آی دزد، آی دزد... من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود. دستپاچگی و آشفتگی ولی فقیه تا ولی عهد. در ابتدا جمله ای از آقای مسعود رجوی ضروریست:« بگذارید مقاومت کمی طول بکشد سپس خواهیم فهمید چه کسانی با ولایت فقیه شریک هستند». هنوز جوهرِ این جمله بر روی کاغذ خشک نشده که حقانیتش بر مردم آزادیخواه ثابت شد. چند ثانیه از خروج مجاهدین از لیست مشهور «مماشات برای حفظ ولایت فقیه» تحت عنوان لیست تروریستی نگذشته بود که افرادی مشخص در برنامه های تلویزیونی سازمانیافته ازقبیل بی.بی.سی و صدای آمریکا به عزا نشستند. از آنجائیکه افراد فوق شناخته شده هستند ارزشِ نوشتن نامشان نیست. اما حتما باید از ولیعهدِ محبوب، نورِ چشمِ ملتِ ولایت فقیه نام برد، نه بخاطر ارزش وی بلکه بدلیل ارزشِ مردم ایران. جمع این عدۀ بیمارِ در صحنِ امام، انسان را به یاد رمانِ جن زدگان (یا تسخیر شدگان) داستایوسکی نویسنده روسی میندازد. جن زدگان تا ده روز پیش، مجاهدین را مرده تلقی میکردند و امروز آنها را بدلیل توافقهای پشت پرده، حاکمان آینده می بینند. جیغ های بیمارگونه بدون ذره ای تعادل، همیشه در بی.بی.سی و صدای آمریکا شنیده میشوند. آیا در بینش سیاسی میشود سازمانی را در کمتر از ده روز، از مرگ به حکومت رساند؟ واقعا اگر بتوان چنین انجام داد چرا آقایان 33 سال وقت گذاشتند تا «شورا» را کپی کنند؟ «ولی عهد» سرشتِ خودش را بطور آشکار به همه ابلاغ کرد که تا چه حدی تسخیر شده ولی فقیه است. آخوندها دستش بگرفتند و پا به پا بردند تا شیوه راه رفتن آموخت. بعد از سی و سه سال تاخیر، «شورای ولی»عهد را روی کاغذ به ثبت رساندند اما آنرا «شورای ملی» میخوانند. ولیعهد باید میدانست که برای هر جامعه یک شورا کافیست، بنابرین  میتوانست از کلمات دیگر برای ائتلاف خودش استفاده کند مانند اتحاد، همبستگی، مردمی وغیره، چرا شورا را انتخاب کرد؟ نه بخاطر این است که ابهام بوجود آورد و آب را به نفع ولایت فقیه گل آلود کند؟ آیا او حاضر است دو نفر «ولیعهد» شوند؟ یا پدرش قبول داشت دو نفر «شاه» باشند؟ حتی در زشت ترین نوع زندگی تجاری نیز شبیه سازی، دزدی و جرم محسوب میشود. کافیست به آخرین جدال بین سازندگان اپل(مک) و سامسونگ توجه داشت که باعث شد شرکت کره ای بدلیل شبیه سازی، غرامتی میلیاردی به اپل بپردازد. چه قوه ای باید «ولی عهد» را محکوم سازد که در جهت منافع ولی فقیه به شبیه سازی پرداخته است؟ آیا بجز مردم ایران؟
 موضوع مجاهدین که به سوریه بروند یا نه، یک قانونمندی میباشد که در طبیعت آنها برای مبارزه با ولایت فقیه نهفته شده است و هیچ ربطی به سوریه ندارد. آنها نگفته اند که به سوریه نمیروند، آنها گفته اند که به سوریه میروند زیرا که پرچم مبارزه برعلیه ولایت فقیه در جهان در دست آنهاست و مشخصا در مسیر خطی است که در خرداد سال شصت انتخاب کرده اند. چنانچه آنها به مردم سوریه میگفتند«نه»، میشد به توافقات پشت پرده ای دامن زد. اما آنها به مهمانی نمیروند و به دلیل اینکه به مهمانی نمیروند از «ولی فقیه» تا «ولی عهد» آشفته و پریشان هستند. مگر در این برهه از زمان، تمامی مردم جهان آرزوی کمک به مردم سوریه را ندارند؟ مجاهدین حتی در اروپا وقتیکه انسان دردمند و محتاجی را می بینند، داروی درمانی خودشان را با خلوصِ نیت به وی تقدیم میکنند. چنین رفتاری طبیعت و سرشت آنهاست. شاهان پهلوی و ولایت فقیه نیز طبیعتی داشته و دارند: «قتلِ» مردم بیگناه. تضاد در سرشت است. بنابرین در جائیکه حضور ولایت فقیه پر رنگ باشد مسلما حضور مجاهدین نیز بر علیه ارتجاع و تروریسم پر رنگ خواهد بود. موتور این سازمان از مبارزه بر علیه ولایت فقیه در هر گوشه از جهان و کمک به انسانهای دردمند انرژی میگیرد.
قسمت دوم
«ولی عهد» همراه با دستیارانش باضافه ولایت فقیه بخوبی میدانند که پیروزیهای مجاهدین در تمامی عرصه ها نه بخاطر پول و رشوه به سیاستمداران است و نه بخاطر بازیهای پشت پرده زیرا که دو خاندان پهلوی و فقیه با صد سال غارت ملی و بازیهای پشت پرده، هیچ موضوعی را در این دو زمینه کم نمیاورند. آنها در پشت پرده بزرگ شده اند. پس باید خوب بدانند که پیروزی در سیاست، نه بخاطر پول و نه در پشت پرده نهفته است بلکه مشخصا بخاطر «انتخاب مواضع سیاسی»،«تکیه بر مردم»، «هوشیاری» و بخصوص «قانون» است. موضوعاتی که در هر دو «ولی» وجود ندارند. زوزه های آنها تا به امروز هیچ اثری نداشته است بنابرین در آینده نیز بی تاثیر خواهند بود. ستارِ آوازه خوان که ترانه های پهلوی، شاه، ویلای شاه، شهبانو، شاهدخت، شهناز... جزء آلبومهای ارزنده اش میباشند چندی پیش در مصاحبه ای تلویزیونی چنین میگوید:«آره، رضا شاه (اول) و محمد رضا پهلوی واقعا بسیار به ایران خدمت کردند: جاده ساختند، راه آهن ساختند، فاضلاب ساختند  اما مردم قدر شناس نبودند». سپس در مورد ترانه ای که جدیدا در وصف شهبانو ساخته بود حرف میزند و در همینجا میگوید:«که واقعا شهبانو و ولیعهد بی تقصیر هستند و دستشان بخون مردم آغشته نیست». بنابرین ستار میداند که در خاندان پهلوی، عده ای قاتل وجود داشته اند اما وقتیکه اسامی آنها را بزبان میاورد(رضا شاه اول و محمد رضا پهلوی) از فاضلاب ساختن آنها قدر دانی میکند(هر چند که فاضلاب ربطی به شاه، هنرمند و روشنفکران ندارد و بیشتر در زمره کارهای شهرداریست). چرا ستار نمیگوید که شهبانو و ولیعهد جاده ساخته اند؟ زیرا میداند که آنها جاده نساخته اند بدلیل اینکه به خارج کوچ کرده بودند و چرا نمیگوید که شاهان پهلوی دستشان بخون آغشته نیست؟ بخاطر اینکه کاملا میداند که دستشانِ بخون ملت بیگناه آغشته است. چرا ولیعهد و دوستانش استحکام و هار شدن ولایت فقیه را در مواضع مجاهدین می بینند؟ ولی 50 سال قتل و غارتِ مردم توسط «پهلوی» که باعث آمدن ولایت شد را نمی بینند؟ چرا از هار بودن پدرش در موقع تاسیس حزب رستاخیز نمیگوید؟ که ایرانیها را به خروج از ایران دعوت(رانده) کرد؟ آیا هار بودن پدرانش نیز بر گردن مجاهدین بود؟ آیا این افراد هنوز نمیدانند که مجاهدین فقط یک «سازمان» است و نه حاکمان «صد» ساله گذشته و فقط باید انتظاراتی را که از یک سازمان میرود از آنها داشت و نه کلامی بیشتر.
خوشبختانه با اظهار نظر دولتها، نویسندگان، مجریان تلویزیونی و آوازه خوانها هیچ نیروئی متلاشی و مردود نمیشود. مردود شدن هر نیروی سیاسی بخاطر سرشت مواضعش میباشد. در مورد حوادث پشت پرده نیز باید در انتظار تاریخ نشست که مطمئنا هیچگونه لطفی به هیچ نیروئی نخواهد کرد. بهمین دلیل، قبولی مجاهدین تا به امروز نیز نه مدیون تمجید کنندگانش است و نه بدلیل تضاد روشنفکرانیست که تا دشمنی پیش میروند. جامعه نویسندگان و روشنفکران به تعادل احتیاج دارد دقیقا همان موضوعی که باید محورِ اصلی تفکر باشد بدون اغراق در تمجید و بدون دشمنی. اگر امروز به نقد از این سازمان پرداخته نشود مطمئنا آیندگان توانائی نقدِ آنرا نخواهند داشت. شناخت این سازمان که از مهمترین حلقه های تکاملی در شعور، استقامت، امید، شکیبائی، انضباط و «مقاومت» میباشد وظیفه امروزیان است که با تملق و دشمنی مفقود خواهند ماند. به افرادی که به مجاهدین شک دارند که شاید در «آینده» به سمتِ منفی«عوض» شوند، باید یادآوری کرد: امروز باید به کسانی شک داشت که دیروز«عوض» شده اند و نه افرادی که «شاید» در آینده عوض شوند.
  یاد آوری به ولیعهد: اگر ولایت فقیه استحکام یافته است(طبق گفته هایتان) بدلیل خواب و غفلت تشریف داشتن سی و سه سالۀ خودت و شورایتان میباشد. وقتیکه هم بیدار میشوید بر دشمنان ولایت فقیه سنگپرانی میکنید. اما اگر امروز، ستار در لس انجلس آلبوم شهبانو را با چادر اجرا نمیکند بخاطر همت انسانهائی بود که لحظه ای خواب نداشتند و هر ذره از جغرافیای جهان را از حضور پلید ولایت پاک کرده اند.
 مردم ایران، سوریه، یمن، آمریکا، عراق، ترکیه و هر کشوری که پرنده ای برای پرواز به آزادی نیاز داشته باشد فقط یک خواسته دارند: مرگ بر اصل ولایت فقیه میباشد.
بنابرین با چنین مردمانی همصدا و همرزم شدن سزاوار و شایسته انسانهای آزادیخواه است که شایان تمجید و تبریک هستند.

جمشید آشوغ   14.10.2012