۱۳۹۰ بهمن ۳, دوشنبه

جدائی نادر از سیمین؟









یا جدائی سیمین از نادر؟ فستیوالهای سینمائی راه گم کرده و در نتیجه به اصغر فرهادی نیز جایزه ای تعلق گرفت. هئیت ژوری، سینما را کاملا میشناسد اما به عمد اشتباه میکند و اینبار به کاهدان زد. سنگ مفت، گنجشک مفت. فیلمِ نامبرده فاقدِ حداقلهای اصول سینمائی میباشد: از بازیگرانی مصنوعی در نقش های مصنوعی، صحنه سازی، طراحی لباس و غیره... تا بحال نقدهای زیادی بر فیلم، که مملو از افترا و توهین به زن است، نوشته شده. اساسا نقدها به دو بخش تقسیم میشوند، بخش اول که ذاتا برعلیه ولایت فقیه اند، فیلم را محکوم میکنند به دلیل اینکه در ایران و توسط سرمایه بانکی و دولتی ساخته شده است. بخش دوم بدون بینش هنری فقط به پیروزی فیلم در فستیوالها چشم دوخته و به همین دلیل آنرا قابل تقدیر میدانند، این بخش در بر گیرنده رسانه های رژیم تا محمد خاتمی میباشد. برای آنها پیروزی آب تطیهری است بر تمامی زشتیهای فیلم و رژیم. چندی پیش در این بلوگ نقدی تحت عنوان «سنگر سکوت یا سقوط» بر آخرین آلبوم زوجِ«داریوش اقبالی و فرامرز اصلانی» درج شد و گفته شد که معنای کلماتِ ترانۀ دیوار، ترشحی از تفکراتِ سازمانِ امنیتِ رژیم بر علیه مردم میباشد. اما فیلم اصغر فرهادی از بخش دیگری که اساس و بنیاد ولایت فقیه بر آن استوار است ترشح میشود یعنی از قانون اساسی، دقیقا از قوانین و تبصره هائی که از ناقص العقل بودن زن و نصف بودنِ حقوقش در برابر مرد زبان میگشاید. زن ستیزترین بینش اجتماعی بعد از ولایت فقیه، فیلم «جدائی نادر از سیمین» میباشد. این زن ستیزی با اسم فیلم شروع شده، با نقش دو زنِ حیله گر (سیمین و راضیه) در مقابل مردی(نادر) محجوب ادامه میابد و در حرفها و اعمالشان، تفکرِ قوۀ قضائیۀ رژیم را مستمر ومحکم میسازد. فیلمی بسیار مصنوعی و ضعیف با قانونمندی ولایت فقیه. این فیلم نمیتواند هنر دوستان را فریب دهد بخصوص که راهگشای قوانینِ ضد زنِ ولایت فقیه است. مردم دروغها را آشکار میسازند. بخصوص زنان قهرمان که همیشه نقش اصلی را ایفا کرده و قادر به نقش آفرینی در جامعه هستند هر چند که در این فیلم، سیمین و راضیه از عهدۀ آن بر نیامدند. در بین منتقدان هنری وابسته به رژیم یک جمله همیشه بر سر زبانهاست که: هنرپیشه باید فقط نقش را بازی کند و نباید به آن ایراد بگیرد. بنابرین طبق نظرِ ابلهانۀ رژیم، خانمها لیلا حاتمی در نقش سیمین، ساره بیات در نقش راضیه و فیلمهائی از گلشیفته فراهانی و....، هیچکدامشان مقصر نیستند زیرا که نقش بازی میکنند. چنین نگاهی از پایه و اساس مردود بوده زیرا که هنرپیشه، مسئولِ انتخابِ نقش است و اگر توهینی صورت بگیرد، مقصر بوده و باید پاسخگو باشد. معمولا فیلمنامه را پس از تکمیل شدن برای مطالعه و بررسی به هنرپیشه داده تا در ابتدا محتوا و سپس توانائی عهدۀ نقش را ارزیابی کند. وقتیکه فیلمنامه «پرواز بر آشیانه فاخته ها، سال 1975 میلادی» توسط کرک داگلاس به مارلون براندو (که میگویند از عهدۀ هر نقشی بر میامد) تحویل داده شد، براندو از قبولِ ایفای نقش خود داری کرد زیرا که خود را قادر نمیداند و طی نامه ای به کارگردان(میلوس فورمن) و تهیه کننده چنین مینویسد:«این فیلمنامه به دیوانه ای همچون جک نیکلسون احتیاج دارد و نه من». که دقیقا نیز چنین میشود و جک نیکلسون نقش را بعهده میگیرد. عده ای از هنرپیشگان همچون روبرت دنیرو، آل پاچینو و .... گهگاهی بدلیل احتیاجات مادی پیشنهاداتی را که مورد پسندشان نبوده نیز قبول کرده اند اما بلافاصله دلایل را توضیح میدهند. معمولا این فیلمها سرگرم کننده بوده اند تا خدشه ای به ارزشهای هنری، فلسفی و اجتماعی خودشان لطمه ای وارد نشود. خانم لیلا حاتمی در نقش سیمین، خانم ساره بیات در نقش راضیه و آقای پیمان معادی در نقش نادر، مسئولِ توهین به زنان و از مدافعانِ قوانینِ زن ستیز رژیم محسوب میشوند. آنها مسئولِ انتخابات خویش میباشند. راستی چرا فستیوالها به فیلمی که تهی از موضوعات جدی اجتماعی و فلسفی است، جایزه میدهد؟ به چه دلیل فیلمی که فاقد اصول سینمائی و در زیرِ « حداقل معیارها»ی هنرِ دبستانی میباشد باید جایزه داد؟ چنین فیلم بی معنائی در کشورهائی که صاحب فستیوال هستند در هیچ زمانی ساخته نشده، نه آنگاه که قحطی بود و نه زمانی که سر شار از نعمت بودند. آیا آنها با جایزه به چنین سینمائی میخواهند ادامۀ فقر فرهنگی را دامن بزنند و تشویق کنند؟ و آنرا رشد دهند؟ اصغر فرهادی که در روز اولِ مراسمِ اهداء جوائز به زن دست میدهد و سپس بدلیل انتقادهای شدید از سوی رژیم، در روز دریافت جایزه به خانم مادونا دست نمیدهد آیا میتواند به اندازه کافی شجاعت داشته باشد تا فیلمی شجاع در ایران بسازد؟ چه زود تعادل خودش را از دست داد. چه معیاری برای شجاعتش وجود دارد؟ آیا شجاعتش از سوی رژیم تزریق شده است؟ رد پای قانون اساسی کاملا در فیلم مشخص است. کارگردانی، هنر و هنرپیشگی به اصول و افرادی بسیار جدی و مسئول احتیاج دارند و نه آدمی همچون اصغر فرهادی و همکارانش. باید یادآور شد که از هر سوی بر ملت ایران فشار فرهنگی وارد میشود: توسط ترانه های داریوش، شجریان، پرواز همای، گوگوش، اصغر فرهادی، گلشیفته فراهانی و.... با همیاری و همکاری جنایتکارانی همچون مهدی کروبی و میر حسین موسوی با پشتیبانی صدای آمریکا، شیرین عبادی و دیگران. به اندازه ای که نوبل شیرین عبادی ارزش و اعتبار حقوقی و اجتمائی برای مردم ایران داشته به همان اندازه نیز این فیلم میتواند ارزش هنری کسب کند. فیلمی ارتجاعی و متعلق به وزارت دادگستری رژیم در جهتِ منافعِ مرد سالاری، زیرا که آنرا انتخابی از سوی زنان نشان میدهد و نه تحمیلی از سوی ولایت فقیه. این فیلم در کل و بخصوص در صحنه های زیر تاکید دارد که زن ناقص العقل است:« در موقعی که سیمین به نادر میگوید پدرت بیماری آلزایمر دارد و نمیفهمد که تو پسرشی و وقتیکه راضیه دست بیمار را به تخت میبندد و میرود. این فیلم، ظلم به زن را نشان نمیدهد بلکه تاکیدی است بر نقصِ عقلی و نصف بودنِ حقِ زن. و بهمین دلیل بازیگران اصلی« یک مرد در مقابل( مساوی است با) دو زن» میباشد. رجوع کردن زن (راضیه) به دعا و دین برای گرفتن تصمیماتش، نه از روی اعتقادات دینی است بلکه به دلیل نقصِ عقلش میباشد». اگر کارگردان شهامتِ انتقاد از اعتقادات دینی مردم را داشت مطمئنا شهامت دست دادن به خانم مادونا را نیز پیدا میکرد. به گفتار و اعمال ِ یک فرد که پائین تر از حداقلها نسبت به سنش و یا شعور اجتماعی رایج در جامعه باشد، کمبود و یا نقص گویند. سیمین و راضیه «نقص» های بزرگ و آشکاری دارند. نقص ها آنقدر بزرگ و آشکار هستند که برای تشخیصشان هیچ احتیاجی بفکر کردن نیست زیرا که بلافاصله توسط یک مرد( نادر نیز در همان شرایط اجتماعی رشد کرده است) تصحیح میشوند.

نادر مردی محجوب و با تصمیم های بهتر، همیشه حق دارد و تا جائی پیش میرود که به دخترش ترمه میگوید«اگر فکر میکنی که مامان «حق» دارد، بهش بگو بیاد بالا». اما ترمه چنین کاری نمیکند زیرا که مادرش«حق» ندارد. حتی حقِ داشتن فرزندش را. زیرا که فرزند همیشه پدر را انتخاب میکند در تمامی لحظات زندگی. انتقاد بر سیمین است که بسیار زشت، ناقص العقلی را بنمایش گذاشت و خانم لیلا حاتمی که نقشِ تحقیر شدن زن را پذیرفت. و چنین لکۀ ننگی را هیچگاه نمیتواند پاک کند. انتقاد بر راضیه است که بسیار زشت، ناقص العقلی را بازی کرد و خانم ساره بیات که نقش تحقیر شدن زن را پذیرفت. و چنین لکۀ ننگی را هیچگاه نمیتواند پاک کند. انتقاد بر نادر است که محجوب بودن را بطور مصنوعی بازی کرد و آقای پیمان معادی که تحقیر کردنِ زن را در کارنامه هنریش قرار داد. و چنین لکۀ ننگی را هیچگاه نمیتواند پاک کند. هیچ انتقای بر حجت(شوهر راضیه) نیست زیرا که لومپن بودن را که اصلی ترین صفت ولایت فقیه میباشد را بنحو احسن انجام داد. و باید به آقای شهاب حسینی برای پذیرفتن چنین نقشی تبریک گفت. این فیلم اسمش «جدائی نادر از سیمین» نیست زیرا که نادر هیچ تمایلی به جدائی از سیمین را نداشت. اسم فیلم «جدائی سیمین از نادر» است زیرا که فقط سیمین بطور جدی خواهان جدائی بود. کارگردان حق را به زن نداد که فیلم، با نام او شروع شود. فیلمنامه نشان میدهد که اصغر فرهادی بی استعدادترین کارگردان ایرانیست.

جایزه دادن به ایرانیها بخصوص به سازمانهای سیاسی، نیروها، شخصیت ها، روشنفکران و هنرمندان در هر رشته ای از سوی فستیوالها و جشنواره ها هیچگونه ارزش مضاعفی ندارد و در توان هیچکس نیست بجز مردم ایران. در توانِ هیچ جشنواره ای نیست که بر ارزشهای ایرانی، ارزش گذاری کند. بجز مردم ایران.

جمشید آشوغ 23.01.2012

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر