۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

بحران در کشورهای اسلامی



این مقاله، هیجده ماه پیش با تیتر زیر در چند سایت درج شد که از مسئولین آنها تشکر میکنم. امروز فقط تیتر و چند فعل را جابجا کرده و عینا درج میکنم. در آخر چند خط اضافه شده است.

VOA

&

VOAlla

و مگسی بر پیشانی اوباما

آقای باراک حسین اوباما در حالیکه هر از گاهی مورد آزار و اذیت پشه ای قرار میگرفت، یکی از زیباترین نطق هایش را با ترکیبی قرآنی از دانشگاه قاهره، رو به جهان اسلام انجام داد. اگر خیلی موشکافانه به صحبتهای مصمم و با ارادۀ حسین اوباما گوش فرا دهیم بجز «اسلامی بودن» حرفهایش وچند آیه، هیچ حرف جدیدی نزد. اما وجدانأ باید اقرار کرد که مصمم بود. مصمم بود تا حرفهای قدیمی را که توسط ِ پیشینیانش گفته شده بود را جدید و تازه جلوه دهد. اما اون مگسه مزاحم میشد. تمامی صحبتهای آقای باراک حسین چنین بود:« این کار باید بشود و آن کار نباید شود»، بدون اینکه متوجه شد که کدام کار را باید و کدام کار را نباید انجام داد. چنین صحبتهائی را حتی فردی ساده اندیش که فقط به چند خط روزنامه دسترسی داشته باشد را تا بحال هزاران بار خوانده و شنیده است و به عقل همۀ آدمها میرسد. بنابرین سفر کردن به قاهره برای بیان سخنانی بی محتوا که هزاران بار جویده شده، هیچ لزومی نداشت. کلمات اسلام، هولوکاست، اسرائیل، فلسطین، افغانستان، سیاه، سفید وغیره.... مانند همیشه و بهمان طریق ِ سابق از سوی باراک حسین استفاده شدند. این کلمات باب ِ طبع ِ همه میباشند و برای خوردن و بردن ِ تکه نانی است. خیلی از کارگردانهای فیلم سازی(نه سینما)- آنهائی که ذره ای خلاقیت هنری و معنوی ندارند- از قِبال سناریوها ئی که با همین کلمات و محتویات آذین داده شده اند جایزه هائی بدست ِ بی هنرشان رسیده است و به ثروت مادی کلانی نیز رسیده اند و در آینده نیز همین سناریوها جوائز بی شماری را نیز برای کارگردانان و فیلم سازان به ارمغان خواهند برد. کافی است به جشنواره ها در سراسر جهان چشم انداخت. مصمم بودن آقای اوباما در سفر ِ طول و دراز به مصر را تنها فقط در یک قسمت از سخنان وی باید به ذهن داشت و بر آن تامل کرد، بخشی که «اسلامی بودن» حرفهای وی را در بر میگرفت. یک عمر را با مسلمانی سپری کردیم اما با تمامی ساعتهای سپری شده تا بحال یک مسلمان مانند آقای اوباما دیده نشده است. خدائیش، طفلک خیلی دلسوزی میکرد. دل ِ آدم برایش میسوزد بدلیل اینکه سیاستمداران، او را نیز سر ِ کار گذاشتند. طفلکی!! چقدر بد!!آخی!! نه؟؟ اما یک سئوال پیش می آید، مگر برای گشودن درهای آمریکا بر روی جهان ِ اسلام و یا برعکس حتما بفردی با نام «حسین» احتیاج بود؟ اصلا از چه موقع «اسم ورسم - نام ونشان» در سیاست اینقدر مهم شده است؟ یا اینکه باید پرسید، شاید در مدیریت جهانی، موضوعی بس مهم، در حال تغییر و تحول است؟ آیا روند جدیدی که با گلوبالیزاتزیون در دنیا شکل گرفته بود در «قاهره» ملموس تر شد؟ اما لمس ِ محتوی ِ این جریان، بسادگی صورت نمیگیرد. کافی است تمامی خبرها و تحلیل ها پیرامون ِ سفر ِ این «فرشتۀ نجات» را بار دیگر مرور کرد. برای درک آن، باید سیاستِ ده سال گذشته درمنطقه را با میکروسکوپی جدید دید. از شکل گرفتن ِ بستر ِ جدید ِ سیاست ِ جهانی تا روز سخنرانی « حسین » در قاهره هیچکسی خبردار نبود، که چه موضوع ِ جدیدی در حال رخ دادن است؟ آیا امروز که نجف و کربلا را در دست دارند، دوباره از کیسۀ مردم ِ مسلمان برای روند جدید جهانی پرداخته شود؟ مهم این است به سیاستمداران کشورهای متفق یاد آوری شود که مسلمانان فقط «یک نفر» به اسم ِ امام دوازدهم را در باور ِ مذهبی شان قبول دارند و احمدی نژاد ِ قاتل تمامی سوء استفاده ها را از او انجام داده است وجائی برای یک «امام دیگر» باقی نگذاشته است.

از دیر باز، کشورگشائی رسم بوده وتاریخ ِ بشریت شهادت داده است که چنین اعمال زشت و خشونت بار فقط برای از بین بردن هستی و جان انسانهای بی پناه و بی دفاع میباشد. اما شاید سیاست در «کشور گشائی» فرق کرده باشد؟ که مهمترین « حرف» ظاهر شده در قاهره میباشد. از زمانی که« آدم» بشکل میمون بوده و یا بر عکس، کشور گشائی، رسم ِ روزگار بوده است. توجه به تاریخ، چنین رسم ِ زشت ِ کشور گشائی را به انسان یادآوری میکند. پادشاهان و سربازان با اسب و قاطر بعد از ماهها سفر از یک سر ِ دنیا به سر ِ دیگر ِ دنیا میرفتند، خسته و کوفته، شکست میخوردند و دست از پا درازتر بمنزل بر میگشتند. از مطالعۀ تاریخ یک موضوع ِ دیگر انسان را تحت شعاع قرار میدهد، حضور شعرائی در کاروانها که در چنان مسافتهای طولانی و طاقت فرسا سوار بر قاطر به مداحی پادشاهان می پرداختند. اما امروز که اسبها جای خود را به «هواپیمان» داده اند و سفرهای چند ماهه، « یک روزه » شده اند باید از خود پرسید آیا « ذات » و تفکر ِ کشور گشائی از بین رفته است؟ یا اینکه بدلیل سریعتر شدن همۀ موضوعات و ارتباطات زندگی، « کشور گشائی» نیز باید زیادتر و سریعتر صورت گیرد؟ تا قال ِ قضیه زودتر کنده شود؟ موضوع قابل توجۀ دیگر، نگرانی و افسوس تفسیر گران تلویزیون صدای آمریکا « وولله » میباشد، که چرا زمان ِ «سفرهای» کشور گشائی اینقدر کوتاه شده و سهم ِ آنها برای مداحی و چاپلوسی حیف ومیل خواهد شد. افسوس . بهرحال آنها میتوانند یک هفته کامل در برنامه « روی خط » مداحی را از دست ندهند. مداحان چه بر قاطر سوار شوند و چه در پشت دوربین باشند هیچگاه «معنی حرفهایشان» ارزش نداشته است. چنین مداحانی باید فقط می نوشتند، که نوشتند اما معلوم نیست چه چیزی را، و باید میگفتند، که گفتند اما معلوم نیست چه چیزی را. مداحان ِ وولله تا چند روز پیش از آقای بوش بعنوان«رئیس جمهور» که نظراتی با 360 درجه اختلاف با اوباما داشت به مداحی نشسته بودند، و امروز هم از اوباما بعنوان « رئیس جمهور» به مداحی می نشینند . دیروز آقای بوش می گفت جنگ « آری»، وولله میگفت به به و چه چه، امروز اوباما می گوید جنگ« نه»، باز هم وولله می گوید به به و چه چه. بهرحال مسئولان ِ وولله صدای رسای ولی فقیه باید لااقل برای یکبار هم که شده به سخنان رئیس جمهورها، و مهمانانشان( شیرین عبادی) گوش فرا داده و بدقت مطالعه کنند، تا به «کاه دان» نزنند. اما اگر سیاستمداران جدید دنیا به یکباره از خواب بیدار شده بودند و حرفهای بسیار زیبای اوباما را بر زبانش گذاشته بودند، میشد بر صداقت ِ کلمات ِ اوباما صحه گذاشت. اما از آنجائیکه سیاستمداران ِ واقعی هیچگاه بخواب نمی روند( فقط کروبی قاتل بخواب میرود تا رای او را بدزدند بدلیل اینکه از سیاست اطلاع چندانی ندارد اما در قتل انسان حرفه ایست) نمیتوان قبول کرد که حرفهای بسیار زیبای اوباما در قاهره صحت داشته باشند.

بعد از یکی شدن اقتصاد ِ جهان و تصاحب عراق، بخصوص بخاطر داشتن شهرهای سمبلیک اسلام نجف و کربلا باید بپذیریم که نیروهای متفق، نه وقت دارند، و نه حوصله که به کشور گشائی، یه دونه، یه دونۀ ایالتها مانند زمان چنگیز خان بپردازند. آنها کاملاٌ درک کرده اند که میتوانند خیز بردارند و از قلۀ کوهی به قلۀ دیگر بپرند و براحتی « مذهب گشائی» را جایگزین «کشور گشائی» کنند. در روند ِ جدید ِ « ربودن ِ مذهب»: اسلام +کربلا + نجف ، ترکیبی میسازند بس مهمتر از نفت ( در این مقطع زمانی) +برکناری صدام حسین + دموکراسی برای عراق. آنها دستهای پر طمع، دهان بدون لولا و شکمهای گشاد خود را یکباره باز کرده اند تا یک میلیارد و نیم آدم ِ مسلمان را با هم و یک جا، به یکباره بدزدند و ببلعند. در چنین سیاست ِ جدیدی همراه با تجربه های بدست آمده اشان در عراق، کسانی که کمتر باید نگرانی داشته باشند « مردم» هستند هر چند با بسیاری تلفات مواجه خواهند شد، اما بیشتر نگرانی ها متوجه حکومت داران میباشد که سر نوشتی همچون « صدام حسین» در انتظارشان نشسته است. سیاستمداران متفق القول جهانی از سه وسیله - هواپیماها، ناوها و سربازان جنگ افروز - و از سه کلمۀ - دموکراسی ، مردم و صلح- بعنوان ابزار ِ کار استفاده میکنند و کاملا درک کرده اند برای رسیدن به اهدافشان، این کلمات از کارائی بیشتری نسبت به سه ابزار ِ جنگی بر خوردار میباشند. ترکیب ِ ابزار جنگی با این سه کلمه، نسخه ای میشود با صد در صد کارآئی . اما اگر عمق ِ حرفهای « حسین اوباما » در قاهره به «مذهب گشائی » راه نیابد، جهان باید در انتظارِ عمل ِ او باشد و نه حرفها او. سپس می توانیم به« امامی» جدید اعتقاد بیاوریم و خود را با وی به بست نشانیم، یه امام کمتر، یه امام زیادتر، دردسر بیشتری برای کسی فراهم نمیکند. اما اگر این امام ِ فرستاده شده واقعی باشد فقط با پرهیز کردن از دیپلماسی مماشات باید به بازماندگان ِ امام ِ لعنتی خمینی درس خوبی دهد، فقط بدین طریق میتوان به صداقتش پی برد. اگر چنین شود میتوان برای او چنین دعا کرد:

یا حسین ( باراک اوباما)!! با هواپیمان به «کربلا» نرو – مخصوصا در عاشورا- چونکه شاید قرعۀ شربت ِ شهادت ِ مجانی به اسم شما در آید.

بعدش فاتحه خوانی مجریان وولله شروع میشود، هر چند که برنامه های آنها همین امروز هم فرق چندانی با فاتحه خوانی ندارند.

جمشید آشوغ 12.06.2009

اضافه شده:

موضوعی که باعث تعجب میشود این است که رهبران رانده شده از کشورهای اسلامی، در سی سال حکومتشان هیچگاه سکته نکرده بودند اما به یکباره همگی دسته جمعی سکته خوردند.

جمشید آشوغ 19.02. 2011

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر