۱۳۹۱ شهریور ۳۱, جمعه

خشونت وظلم – مقاومت و آزادی



جاودانه شدن اشرف، برگ زرینی بر مبارزات مردم ایران است. آری، اشرف با کمال سربلندی و شریف بودن جاودانه شد. اشرف بسته شد اما هیچگاه تعطیل نمیشود و به راه همیشگی اش در هر گوشه از جهان با چابکی و استواری پیش خواهد رفت تا برای همیشه بر تمامیت ولایت فقیه خط بطلان کشد.
 بر خلاف شیرین عبادی خمینی زده، آنگ سان سوچی برنده جایزه صلح نوبل میگوید« امید را نباید از دست داد اما می گویم بدون کوشش، امیدی هم نیست. باید فعالیت کرد. باید تلاشی کرد. نشستن و امید داشتن کافی نیست. باید اقدام کنید تا امیدهایتان را تحقق ببخشید».
آخرین گروه اشرفی ها با امید و اعتقاد راسخ به قانون و با قدمهای استوار آقای عباس داوری  رهسپار لیبرتی شدند اما شاید زیباترین صحنه در این جابجائی که مهر باطلی بر اراجیف ولایت فقیه زد حضور مجاهدینی باشد که در کمال خونسردی، آرامش و بدون دغدغه دوچرخه هایشان را  از کامیونی به کامیون دیگر می بردند.
ولی فقیه دزدِ ثروتِ ملی، عامل و مسئولِ فقر، فحشا، خشونت، تجاوز، شکنجه، کشتار در زندانها و در حالیکه اعدامهای خیابانی را برای لحظه ای قطع نمیکند با بی شرمی به تئوری «خشونت» زدائی پرداخته است. و  از هر سوئی  بخصوص بوسیله لابی های رسوا شده اش، نوبلِ بی رمقش، کوبلر بی اصولش قصد دارد که مسئولیتِ خشونت ها را بر دوش نیروهای مبارز و بخصوص بر مجاهدین اشرف خالی کند.
تا به امروز هیچ شارلاتی همچون ولی فقیه نتوانسته است معنای کلمات را تغییر دهد بنابرین آزادیخواهان باید بدنبال کلمات جدیدی باشند همچون«ظلم بین المللی» که از سوی ارکانِ قانونی بر علیه اشرفیان صورت گرفت. یعنی که خشونتِ دولتیِ ولایت فقیه با کمال بی شرمی به ظلمِ بین المللی تبدیل شد. مقاومت مردمی توانست سدی بسازد در مقابل  خشونت دولتی که طی سه دهه بر جامعه  اعمال میشد. سپس ظلم بین الملی به کمک ولایت میشتابد تا به هدفِ شومش بر علیه مردم ایران برسد ولی اینبار در مقابل خود سدی میابد بنام حق «آزادی» انسان. و دقیقا به دلیل حق آزادی و قانون است که  آقای مسعود رجوی میگوید« اگر ذره ای قانون وجود داشته باشد، مقاومت پیروز خواهد شد». اما برای یافتن چنین مسیری پر پیچ وخم که در ابتدا غیرقابل تصور بود و بخصوص برای پیروزی، باید نیروی «احساس» و «تفکری» در ارادۀ ملی جریان داشته باشد که بتواند ادغام و ترکیبی از نظم، انسجام، قانونمند بر اصول اجتماعی و انسانی، شفافیت و صداقت را با «هوشیاری»کامل در بر گیرد: همچون رهبریت اشرف. یعنی تراشیدن کوه با سوزن.
 بی مورد و خارج از ذوق نیست که مثالی از مسابقات اتوموبیلرانی فرمول 1 را آورد. چند سال پیش دعوائی بین صاحب فرمول 1، که قصد داشت نرخ ثبت نام را بالا ببرد، و تیمهای شرکت کننده  صورت گرفت. قیمتها بحدی بالا میرفت که تیمها قادر به پرداخت نبودند. بعد از اینکه مسئولین همۀ تیمها نظراتشان را ابراز کردند و بی تاثیر بودند نوبت به تیم« فراری» رسید. پرزیدنت فراری اعلام کرد «هر کی هر چه میخواهد بگوید اما هر جا که« فراری» حضور داشته باشد یعنی فرمول 1». و با همین جمله طمع مسئولین را خواباند. آری در مبارزه بر علیه ولایت فقیه خیلی ها «دیر» رسیدند و هر چه دل تنگشان میخواهد«میگویند»، اما در این برهه از زمان فقط جائی که مجاهدین قرار دارند مقاومت تمام عیار بر علیه ولایت فقیه شکل میگیرد که در شورای ملی مقاومت نیز مستحکم میشود.
ولایت فقیه همچون سرطان است و بایستی تمامی سلولهایش بطور حتم از پیکر مردم ایران دور شود. یک سلول از بیماری ولایت فقیه در آینده سرطانزا خواهد بود پس نباید اجازه داد تحت هر رنگی، پرچمی، ائتلافی و شورائی « سلولی» از سرطان ولایت فقیه را بهمراه داشته باشد. سلول سرطانی یا باید بمیرد و یا باید بمیرد. جابجائی اش از اندامی به اندام دیگر باعث بهبودی نمیشود. فقط اندام را سرطانی میکند.
از روز تاسیس سازمان ملل در سال 1945 و سپس تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 تا به امروز بر هیچ پناهنده ای بجز اشرفیان چنین ظلم و بی شرمی صورت نگرفته است. بنابرین میتوان یقین داشت که از هر سوئی از غرب تا شرق به کمک ولایت ستم و ظلم، و بر علیه مبارزه مردمی شتافته اند و از هیچ کمکی به ولایت دریغ نکرده اند. اما ولایت فقیه را، هیچ راه نجاتی نیست زیرا که او با هفتادمیلیون انسان عاشق آزادی روبرو است و دقیقا در همین راستا است که باید سخنان زیر را چنین به رشته تحریر در آورد:
 آقای مسعود رجوی:
گفته ایم و تکرار می کنیم که تغییر و سرنگون کردن فاشیسم مذهبی در آینده نیز مانند گذشته، به پای هیچکس جز مردم و مقاومت ایران نوشته نشده است. یعنی که در هر حال سرنگونی و تغییر دمکراتیک در ایران منحصرآ در ظرفیت و صلاحیت و توانمندی مردم و مقاومت ایران است.
جمشید آشوغ  21.09.2012
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر