۱۳۹۱ مرداد ۲۴, سه‌شنبه

فضای خالی

قسمت اول

منظور از فضا، مسافتی بین دو نقطه میباشد مانند مسافتِ بین شروع و پایان، پائین و بالا. فضای خالی، فضائی پر اهمیت، پر جنب و جوش و همچنین حیاتیست بشرطی که بدنبالش فضائی «پُر» قرار گرفته باشد. فضای خالی، متفکر است و می اندیشد که چگونه و به چه صورت میتواند فضائی «پُر» را بسازد. هیچ فضای «پُر»ی بدون فضای خالی نمیباشد. گاه غلظتِ فضای خالی بحدیست که هیچگونه اختلافی با فضای «پُر» ندارد، در اینصورت نهایتِ مسئولیت را نشان میدهد. در بسیاری از آثار ادبی و هنری پس از فضای خالی هیچگونه فضائی پُر بوجود نمیاید که در اینصورت بی محتوا میباشد و خواهد ماند، همچون 99% از کارهای ادبی و هنری در جامعه. چارلی چاپلین در فیلم روشنائی روی شهر، پس از آزاد شدن از زندان، مسافتی را که طی میکند تا به پشتِ ویترینِ گلفروشی برسد را فضای خالی گویند. اما تماشاچی قادر است «فضای خالی» را نظاره کند زیرا شاهدِ قدم زدنِ چاپلین است ولی شاید متوجه نشود که مسافت طی شده، فضائی خالی می باشد. بلافاصله بعد از مسافت طی شده، فضائی «پُر» از احساس و عشق، بینندگان را در بر میگیرد. غلظت فضای پُر، از اهمیتِ فضای خالی که در قبلش جریان داشته است سخن بمیان میاورد. به شروعِ فیلمِ «خوب- زشت- بد» اثر تحسین برانگیز از فیلسوف و انقلابی بزرگ سینما «سرجئو لئونه» باید دقت بسیار داشت. سه کابوی جایزه بگیر، الی والاک در نقش «زشت» را بدام انداخته و محاصره میکنند تا به کلانترِ محل تحویل دهند. یکی از جایزه بگیرها، پوستری که چهرۀ الی والاک رویش نقش بسته بود را باز میکند، و خطاب به او میگوید: هی! میدونی قیافه ات شبیه به قیافه ایست که روی این پوستره و دوهزار دلار می ارزه؟ در همین لحظه از پشتِ سرِ جایزه بگیر، صدای کلینت ایستود در نقش «خوب» شنیده میشود که میگوید: «ولی قیافه تو، به قیافه آدمی نمیخوره که جایزه را بگیره». مسافت طی شده تا هنگامیکه صدای کلینت ایستود شنیده میشود را باید فضای خالی تلقی کرد. غلظت فکری و فلسفی جملۀ «ولی قیافه تو به قیافه آدمی نمیخوره که جایزه را بگیره» برای سرجئو لئونه آنقدر اهمیت داشته بود تا فضای خالی بسیار مهیجی را خلق کند که بتواند جمله را در آخرِ فضای خالی از زبان «خوب» یا کلینت ایستود بیان کند. فضای خالی چیزی نیست بجز «تصورِ حاکم بر تفکرِ خالقِ یک اثر هنری» که در سینما، بیننده میتواند آنرا مشاهده کند. و اگر چنین فضای خالیی وجود نداشته باشد فضای «پُر» یعنی جمله کلینت ایستود هیچ معنائی پیدا نمیکند. فضای خالی در فیلم، حرکات و اشیا را در بر میگرد. گاهی اوقات تفکرِ خالقِ یک اثر هنری بحدی غلظت دارد که هیچ اجازه ای به فضای خالی نمیدهد تا رویت شود، کافیست به تابلو «زندگی» اثر تحسین بر انگیز از بیژن جزنی چشم دوخت تا درک کرد که حتی نقطه ای از فضای خالی در آن وجود ندارد. تمامی تابلو انباشته از فضائی پُر، غلظتِ فکری و احساس بی پایان است. در حمید اشرف کبیر، جستجوی فضائی خالی در کلمات و جملاتش، راه بجائی نمی برد، تماما فضائی پُر را در بر میگیرد. هر چند که او نویسنده نباشد اما نمیتوان فضای خالی را در بین کلماتش یافت، او «عمل» میکرد. یعنی کلماتش به معنی قدمهایش در عمل بود و بهمین دلیل هیچ فضائی خالی را بوجود نیاورد. در شعر باید بسراغ سهراب سپهری رفت که میگوید: «باید از جنس زمان صحبت کرد». این بیت، بدون فضای خالی، اینطوری میشود: « بایدازجنسزمانصحبتکرد ». فضای خالی ایجاد شده بر کاغذ را مکث و یا فاصله میگویند که نمیتواند صحیح باشد، مکث در چی؟ فاصله در چی؟ مکث یا فاصله بمعنای سکون و یا انقطاع است و اگر چنین معنائی صحیح باشد بنابرین باید در تمامی آثار هنری صدق کند در حالیکه در فیلم های اشاره شده هیچگونه مکث یا فاصله ای صورت نمیگرد. در حالیکه فضای خالی در فیلم تحرک دارد، عبور میکند و جابجا میشود، در شعر فضای خالی بر روی کاغذ «سفید» است و هیچ کلمه ای بین دو کلمۀ مجاور وجود ندارد. «سفیدی» بین دو کلمه روی کاغذ، «راه یا گذار» به تفکر میبرد که باعث میشود در این حد و فاصل، شاعر نبوغ خود را رشد دهد. یعنی که فضای خالی بین«سِ» جنس تا «زِ» زمان کاملا دیده میشود. این فضا چیزی نیست بجز تصورِ حاکم بر تفکرِ سپهری که همیشه فعال است که مکث و یا فاصله ای نداشته، او در چنین فضائی قادر است «کلمه بعدی» را بیابد. فضاهای خالی ایجاد شده در یک شعرِ «ده بیتی» شاید بیش از ده روز فعالیت و جنب جوش داشته باشد باضافۀ تمامی تجربیات هنرمند در طول عمرش تا قبل از همان بیت شعر. فردوسی بزرگ علاوه بر اینکه هیچگونه فضای خالی در شاهنامه ندارد حتی تا به امروز کوچکترین فضای خالی در جریان خونی و جریان فکری ایران بوجود نیاورده است و دائما در فضائی پُر پیش میرود. فضای خالی وقتیکه قبل از فضای پُر باشد بیانگر اصالت میباشد که آنرا میتوان و باید به سازمانهای سیاسی ربط داد تا حقانیت و اصالت در راه و هدفشان را جستجو کرد. پیدا کردن فضای خالی در یک اثر هنری بسیار ساده تر از یافتنِ فضای خالی در یک نیروی سیاسیِ جدی میباشد. 33 سال از عمر ولایت فقیه با تمامی حیله هایش از قبیل آلترناتیو سازی، هنرمند سازی، خاتمی، کروبی و موسوی سازی، اسکار و نوبل سازی، کوبلر و کوفی عنان سازی، بی بی سی و صدای آمریکا سازی و هزار حیله های دیگرش میگذرد. بدلیل حیله های ولایت و شرایط حساس جامعه، شاید بهترین زمان باشد تا واردِ «فضای خالی» ایجاد شده از سوی نیروهای سیاسی شد تا بدینطریق بتوان سازمانی شایسته را یافت که مردم بدون دغدغه به آن اطمینان داشته و راه خودشان را تا آزادی به سرانجام رسانند. در ضمن لازم به یاد آوریست که حکومت پادشاهی نیز با حکم تاریخی مردم ایران دفن شد، بنابرین زنده نمیشود و کوشش در چنین راهی، بطور غیرمستقیم(یا مستقیم) بر عمر ولایت فقیه میافزاید. هر چند که از همیشه در ایران، «پادشاه» و «امام» قرنها حضور داشته اند و اگر قرار بود عملی در شان انسان انجام میدادند تا بحال انجام داده بودند بنابرین حمل چنین تخیلات و ذهنیاتی، قدمها را «کُند» میکند. هیچ انتظاری از چنین عناصری بخصوص برای آینده نباید داشت.

قسمت دوم

با آشنائی از نبضِ تفکر در روشنفکران، باید یقین داشت که بعد از ولایت فقیه به یک دورانِ «خود شناسی» و «طرز استفاده» از کلمات، احتیاج مبرم است. از امروز، دیدن و اندیشیدن به دورانِ بعد از ولایت فقیه بدلیل مفقود بودنِ «هویتِ آینده»، محال میباشد. فقط دوران بعد از ولایت فقیه تضمین کنندۀ ایرانی آباد و آزاد خواهد بود که امروز هیچ فرد و سازمانی از عهدۀ تضمینش بر نمیاید. هر نیروئی چنین تضمینی را بدهد با ملت صداقت ندارد. بنابرین باید بدنبال نیروئی گشت که گذشته اش، ضامن آینده باشد. ایرانِ امروز بدنبال تضمینی برای سقوط ولایت فقیه میباشد زیرا که فقط با گذار از او، به فردا خواهد رسید. بنابرین تضمین در سقوط ولایت فقط در گرو یک مقاومتِ با «دقت، منسجم و سازمانیافته» میباشد. بر روی دقت، انسجام قرار دارد و در پرتو انسجام، سازماندهی شکل میگیرد. منسجم بودن یعنی «نداشتن فضای خالی» و اگر چنین فضائی ایجاد شود هیچگونه انسجامی بوجود نمیاید و در نتیجه سازماندهی صورت نمیگیرد. اما چگونه میتوان به آن پی برد؟ از آنجائیکه برای برقراری هر رابطه ای حداقل به دو نفر یا دو نیرو احتیاج است باید در مرحله اول سعی کرد فضای خالی ایجاد شده در نیروی مقابل را یافت. اگر چنین فضائی پیدا نشود یعنی که سازمان مورد نظر منسجم و سازمانیافته است. در مرحله دوم و برای درک از دقتشان، باید فضای خالی را در خود ایجاد کرد. اما چگونه؟ بدینطریق که اگر سه دهه از نیروی مورد نظر دفاع میشود کافیست مقاله ای چند صفحه ای نوشته و «دو» خط که بو و طعم همیشگی ندهد را در آن گنجاند. اگر نیروی مورد نظر بتواند آن «دو»خط را بیابد، باید به دقت آنها معتقد شد. بنابرین دقت و سپس انسجام باعث سازماندهی میشوند. درک نکردن از معنای کلماتِ دقت، انسجام و سازماندهی به بعضی از سازمانها برچسب «سکت» میزنند. در حالیکه «سکت» بودن یعنی فرار از «مرکزِ» افکار و در حاشیه بودن ولی نیروهای مورد نظر با شفافیت کامل همیشه در مرکز افکار سینه سپر کرده و ایستاده اند.

در مبارزات مردم ایران به یک دوران بسیار کوتاه که تقریبا سه سال طول کشید باید بدقت توجه و اشاره کرد که با آزاد شدن آخرین زندانیان سیاسی از زندانهای شاه و ورود به دوران سیاه ولایت فقیه شروع شد. از آنروز به بعد، باید و حتما «یک راه» را انتخاب کرد یعنی اینکه یا نیروهای سیاسی حضور «داشته اند» و یا اینکه اصلا هیچ نیروی سیاسی حضور «نداشته» است. تاریخ نشان میدهد که در سه سالِ بعد از آزادی از زندانها، نیروهای سیاسی بطور فعال حضور داشته اند. همین تاریخ میگوید که اکثر نیروها در آن دورانِ بسیار کوتاه به «سازمان مجاهدین خلق ایران» اعتقاد و اطمینان کامل داشته اند. باید دید از آنروز تا به امروز چه اتفاقی افتاده است؟ از آنجائیکه بدنبال گمشده ای باید گشت بنابرین نهایت صداقت و شفافیت لازم است. پس باید به «تئوری تکامل» در سه دهۀ گذشته رجوع کرد. بنابر چنین تئورئی، سازمان مجاهدین از روزیکه تمامی نیروها به آن اعتقاد و اطمینان کامل داشته اند تا به امروز هیچ فضای خالی، مکث، خلل و انحراف در هدف نداشته است. اگر در آنروز اشتباهی نداشته و مورد اعتماد بود بنابرین امروز نیز نمیتواند اشتباهی داشته باشد زیرا که تمامی گفته ها و اعمالشان دقیقا از مرحله ای به مرحلۀ بعدیِ تکاملی مقاومت، گسسته نبوده و حضور دائم و پی در پی آنها در ادامۀ خطوط اولیه کاملا مشخص است و مشاهده میشود. فقط همین سازمان توانسته است به دقتِ فراوان در فضای خالی، جنب و جوش داشته باشد و مکث، سکون و فاصله از «هدف» اصلی برایشان معنائی نداشته است. روند حرکتی آنها برای تمامی نیروها و افرادی که اعتقاد راسخ به مبارزه بر علیه ولایت فقیه دارند بسیار آموزنده، ارزشمند و نیک میباشد. تکامل بر اساس «کم اشتباهی»، بنابرین شکست و حذف شدن بدلیل پُر اشتباهی صورت میگیرد. اولین درس تکامل، یعنی اشتباهِ کمتر. یعنی که ایجاد فضای خالی، مساویست با اشتباه زیاد. از آنجائیکه حیله ها و دسیسه های ولایت فقیه تمام شدنی نیستند باید به محوری مستحکم، استوار و دقیق اعتقاد داشت. با حاصلِ جمعِ تمامی اشتباهات مجاهدین(البته برای افرادی که به چنین موضوعی اعتقاد دارند) هنوز هم بیشترین اطمینان و اعتماد را باید به آنها داشت بخاطر اینکه در گردونۀ «تکامل» مقاومت بر علیه ولایت فقیه هنوز حرف اول را میزنند. شهر اشرف نیز فرزندِ اعتقاد و اطمینان تمامی نیروهای سیاسی در سه دهۀ پیش به مجاهدین و نتیجه اعتقاد و اطمینانِ امروز مردم ایران به آنها میباشند. از روز آزادی آخرین زندانیان سیاسی 33 سال گذشته است و اشرف نیز همین سن را دارد. به زیر گرفتن «مجاهد اشرفی» بوسیله خودروهای نظامی، یعنی نبودن فضائی خالی از مقاومت در 33 سال گذشته. باید به دور «سفیدی و شفافیت» آنها حلقه زد تا از فریب و حیله های «سیاه و نکبت» ولایت فقیه و دوستان هزار رنگش در امان بود. بنابرین به شورای ملی مقاومت که نتیجه و ترکیبی از «فضای پُر» در رنج، مقاومت، صبر، نظم میباشد باید پیوست.

از مسعود رجوی رهبر مقاومت:«برای داشتن نامی نیک، با قدمی یا قلمی یا درمی و یا با دمی و لبخندی و یا با نگاهی، کاروان مقاومت را یاری کنید تا سرود مقاومت به نسلهای آینده برسد».

جمشید آشوغ 14.08.2012

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر